وبلاگ شخصی علی رستمی:دیواره نوردی دنیای ازاد من

این وبلاگ متعلق به تمام عاشقان کوهستان می باشد

وبلاگ شخصی علی رستمی:دیواره نوردی دنیای ازاد من

این وبلاگ متعلق به تمام عاشقان کوهستان می باشد

حادثه پارا گلایدر در نیشابور از زبان سنگنورد نیشابوری

 

به نام خدا 

 

از خاکیم و به خاک بر میگردیم   

حادثه پارا گلایدر در نیشابور از زبان سنگنورد نیشابوری  

در روزجمعه به مورخ23/1/1392 به همراه دوستانم اقایان نیکمنش،مهاجر ومحسن ابادی یر انتهای 17شهریور در حال اجرای پروژه ای بودیم که با یک تماس ناگهانی به اقای نیکمنش اماده اجرای برنامه امدادی شدیم.موضوع تماس از این قرار بود که تیم کوهنوردی فولاد نیشابور به منطقه پلسو واقع در شمال شهر نیشابور وحد فاصل روستای رود و بوژان و در منتها الیه مسیر میدان تیر سپاه پاسدارا واقع در ضلع جنوب قله اوشک رفته و در حال کوهپیمای بوده که یکی از اعضای تیم که دیرتر خود را به تیم میرساند و قصد اجرای برنامه پرواز پاراگلایدر خود را دارد .لازم به ذکر است که در این روز ودر ساعت وقوع حادثه هوا به شدت خراب(باد شدید و ابر شهر را فرا گرفته ) بوده که قبل توسط هواشناسی اعلام ودر سایتهای مربوط درج گردیدیه بوده .دوست عزیزمان علی اقا بعد از یک پرواز ناموفق سعی در اجرای پروازی دوباره میکند بعلت درک این امر که هوا به زودی خرابتر خواهد شد پرواز خود را از ارتفاع پایین تر از مناطق مشخص پرواز اغاز میکند در ادامه پرواز خود که ازروی سر دوستانش که عبور میکن برای انها دستی تکان میدهد  و با فاصله 500متر از دوستانش با زمین برخورد شدید میکند که این اتمام کار نیست و  دوباره از زمین جداشده وبه اسمان کشیده میشود ودوباره به زمین میافتد.خون زیادی از او میرود علائم شکستگی در صورت مشاهده میشود و برگشتگی لگن را به طور کامل دارد وعلایم حیاط از او صلب شده است.بعد از شنیدن این پیام 4نفرمان بدون هیچ گونه تعللی به سمت منطقه حادثه راه افتادیم در مسیر به شدت بارش داشتیم و جاده بسیار لغزنده بود و تردد وسایل بسیار کند بود که این امر باعث شد ما در حال حرکت به مقصد با مشکل مواجه شویم و در نهایت بعد از 10 دقیقه پس از دریافت پیام با امادگی کامل به منطقه رسیدیم که با مشاهده ماشین115اورژانس که با سرعت پایین در حرکت بود متوجه اتمام تلاش دوستانمان شدیم.و بادریافت جواب از انها به این مزمون که تمام کرده از این حادثه هول ناک از مرگ دوستمان اطمینان حاصل کردیم.وقتی بر سر حادثه رسیدیم جنازه دوستمان در زیر چتر سبز رنگش که بر روی او کشیده شده بود مخفی بود تا از گزند باران در امان باشد.کوهای سر سبز ،اسمان ابری بارش باران وصدای ناله قطرات باران وچشمان اشک بار دوستانش فضایی پر از غم را رقم زده بود.درست است باران ترانه ای غمگین میسرود و دوستانش هم با این ترانه میگریستن اما این پایان کار نیست غم و فقان کوهستان به زودی به شهر ،خیابان ،کوچه ،خانه و دلهای خانواده(همسر و فرزندانش) ودوستانش خواهد رسید.بعد از مشاهده جنازه دوستمان وحفظ صحنه ،پلیس 110 ،قاضی و پزشک قانونی به صحنه وارد شدن و کارهای قانونی را برای اعلام و ثبت این حادثه دل خراش انجام دادن.هم تیمیهایش با این غم بزرگ به سمت شهر برگشتند.ما ماندیم و دوست عزیزمان و در انتها جنازه دوستمان را در تابوت قرار دادیم و اورا تا ماشین نعشعه کش همراهی کردیم و تمام لوازمش را در ماشین قرار دادیم .باران در حال ایستادن بود باد شدید شد تا مارا بدرقه کند.باران ایستان تا اشکها نهان نماند.باران ایستاد تا سیل خونی در دل ما راه بیاندازد.باران ایستاد تا ما جای خالی دوستمان را بیشتر احساس کنیم و باران ایستاد تا ما این خاطره را در ذهن حک کنیم که علی با باران رفت روحش شاد یادش گرامی. 

علی جان تو پر گشیدی تا یادت در ذهمان حک شود. 

ان مرد رفت ان مرد در باران رفت.شادی  

روحش الفاتحه و قررا صلوات...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد