وبلاگ شخصی علی رستمی:دیواره نوردی دنیای ازاد من

این وبلاگ متعلق به تمام عاشقان کوهستان می باشد

وبلاگ شخصی علی رستمی:دیواره نوردی دنیای ازاد من

این وبلاگ متعلق به تمام عاشقان کوهستان می باشد

مانوری که یک عملیات به همراه داشت

به نام حق  

با سلام به خواننده های وبلاگ سنگنورد نیشابوری در تاریخ۵/۳/۹۲د روز یکشنبه به پیشنهاد مربی عزیزم اقای ایمان شاکری به برنامه مانوری در مشهددعوت شدم.اون روز تو مشهد بودم در ساعت ۷صبح به ایشان ملحق شدم و به ایستگاه اتش نشانی حوزه۳ ایستگاه۲ مشهد رفتیم و مشغول بازدید از لوازم و جمع اوری انها شدیم بچه های ایستگاه دوستان بسیار خوبی بودن که به گرمی از من پذیرایی کردن و بعد از صرف صبحانه به همراه فرمانده شیفت و ۲تن از دوستان جدیدم به سر صحنه رفتیم ومشغول شدیم.برنامه از این قرار بود که من باید به بالا و نوک یک تاور ۳۵متر طول و ۳۰متر ارتفاع میرفتم ونقش یک مصدو گیر افتاده کرده را ایفا میکردم تاگروه نجات بالا بیاد و عملیات رها سازی را انجام دهد در ضمن یک مصدوم دیگر هم در داخل کابین بود برنامه این گونه اغاز شد که من هدایت کن تاور رو گفتم قلاب را تا اخر تاور ببره و بعد بده پایین تا من به قلاب  وصل بشم و همین طور هم شد جایه همه شما خالی بود تاور سواری عجب حالی میده سرعتش واقعا زیاده اخه من تجربه جرثقیلو هم دارم.خلاصه سوار شدیم رفتیم پیشه کنترل کننده ضمنا کمی هم جنگولک بازی هم در اوردم.رفتم روی ریل و راه افتادم به جلو عجب ارتفاع بلند با زیر پای خالی حالی داره .رفتم نشستم ومنتظر شدم. ماشین اژیر کشان امد و عملیات شروع شد .یک تیم ۴ نفره امد بالا که به ۲تیم ۲ نفرتقسیم شدن یک تیم به نجات من امدن و یک تیم هم به نجات مصدوم داخل کابین.اقای شاکری به همراه ا اقای عدالتیان به سر تاور امدن وبه رها سازی مصدوم مشغول شدن لازم به ذکره در انتهای تاور اشیانه یک کلاغ بود چون تاور همواره در یک جهت بود و در این برنامه تاور چرخیده بود تصور کلاغ بر این بود که ما در حال دسبرد به اشیانه ان هستیم.و کلاغ عصبانی گه گاهی به سمت من شیرجه ای میرفت.خلاصه کارگاه زده شد و منو به سمت پایین حمل کردن وتا داخل امبولانس همراهی شدم کار تموم شد ما در حال خوردن ساندیس بودیم که ناگهان پسر جوان که به اعتیاد مزمن دچار بود و قرص زیادی هم خورده بود داشت از یک مخزن سیمان بالا میرفت و قصد خودکوشی داشت  که چون من از همه نزدیکتر بودم خودمو سریع به ان رسوندم که در اخرین پله های نردبان بود.سریع خود حمایتمو زدم واونو از پشت گرفتم که ناگهان یک تیغ در اورد که به موقغ متوبه شدم و اونو از وی گرفتم..ازپشت فرد به طوری گرفته بودم که نمیتوانست کوچکترین تکانی بخورد.بچه ها سریع خودشون رسوندن و فرد به بالای مخزن بردیم ودست و پاهاشو مهار کردیم بسکت به بالای مخزن انتقال دادن وفرد داخل بسکت فیکس کردیم و در یک عملیات فوری به روش تی رول فرد را به پایین منتقل کردیم و تحویل نیروهای انتظامی دادیم.بعد به اشیانه برگشتیم و برنامه ۱۰-۱شد.بعد از پذیرایی و تفکیک وسایل. باخداحافظی از دوستانم توسط اقای شاکری به محل کار برگشتم. 

در اخر از کلیه پرسنل اتش نشانی حوزه۳ ایستگاه۲ مشهد به خاطر صفا و صمصمیت و پذیرایی گرمشان تشکر میکنم. 

عکسها به زودی در متن قرار میگیرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد